در قوت و استحکام فیلم قلاده های طلا همین بس که دشمنان نظام و انقلاب اسلامی جسارت و جرأت نکردند آن حجم تحریم و تخریبی که بر علیه فیلم هایی چون اخراجی ها و پایان نامه اعمال کردند را بر آن پیاده کنند. اما آیا رمز این استحکام را باید در فرم آن جست یا در مضمون؟ روایت، در ساده ترین و بی پوست ترین شکل خود پیرنگی است که از برهمکنش کنشگران و ایجاد سلسله و شبکه ای علی – معلولی ساخت یافته است. معنا، حاصل چینش عناصر است. بنا بر مطالعات تجربی بر آثار روایی سه کنشگر قهرمان، ضد قهرمان و قهرمان قربانی را می توان در اغلب روایت ها بازیافت. قوت هر روایت را به این ترتیب باید ناشی از قوت و نحو بازنمایی از این سه عنصر کلیدی جستجو نماییم.
بدیهی است که اگر ضد انقلاب و دشمنان نظام سکاندار روایت چنین فیلمی بودند ضد قهرمان را در حکومت و بسیجیان بازمی نمایاندند و به احتمال خیلی زیاد با نهان روشی تام و تمام، هیچ اشاره ای به نقش اربابان غربی خود در فتنه عمیق 88 نمی کردند. اینکه گفته می شود فتنه عمیق، نه از آن رو که این فتنه ها در برابر عظمت جمهوری اسلامی ایران از قوتی برخوردارند بلکه عمق این فتنه را در قیاس با سایر فتنه هایی باید جست که بر جامعه پسا انقلابی ایران عارض گردیده است. توجه به این نکته جالب است که فتنه هجده تیر سال هفتاد و هشت در همان قد و اندازه یک روز به نام هجده تیر خلاصه شده است و مثلاً هیچکس آن را فتنه 78 نمی خواند ولی آنچه را که در سال 88 شاهد بودیم قابل تقلیل به یک روز نیست و به درستی باید آن را فتنه 88 نامید نه فقط از آن حیث که در سال 88 اتفاق افتاد، به این دلیل که توانست انرژی و توان یک سال از حیات نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را به خود بگیرد و این جرم کمی نیست.
ایجاد هزینه برای نظام و تضعیف آن که ثمره تلاش انبیا و ائمه معصومین و حاصل سال ها تلاش شیعیان برای احیای اسلام ناب است واقعه ای نیست که به این راحتی بتوان از کنار آن گذر کرد و ابوالقاسم طالبی با ساخت "قلاده ها" خوب این دغدغه مندی را به نمایش گذارد و نگذاشت آتش و حرارت و بغض ما نسبت به فتنه گران به فراموشی و سردی گراید. این زنده نگه داشتن واقعیت و محافظت آن از تحریف، بزرگ ترین دستاوردی است که قلاده ها برای نظام به ارمغان آورد و البته این به آن معنا نیست که دیگر نیازی به ساخت چنین فیلم هایی نداریم. قلاده ها را باید آغاز راه تولید جدی فیلم های سیاسی در نظام دانست.
اگر دهه شصت که درگیر جنگ فیزیکی با قدرت های شیطانی جهان بودیم حاصلی چون سینمای دفاع مقدس داشت دو دهه هفتاد و هشتاد چرا نباید سینمای سیاست و مقاومت خود را پدید آورد؟ دو دهه غفلت از این امر مهم سبب شده که اتفاقی چون قلاده ها با تمام ضعف هایش در چشم ها بدرخشد و به فروش میلیاردی دست یابد. قلاده ها با هوشمندی تمام دوربین را همواره پشت سر و کنار نیروی انتظامی و یگان ویژه می گذارد. این قاب بندی باعث می شود که مخاطب خود را در تقابل و روبروی پلیس نبیند و با آنها همذات شود. همین فرم باعث شده است تا صحنه ای که نیروهای یگان ویژه نیروی انتظامی کلاه کاسکت های خود را بر سر می گذارند و بر موتورهای خود سوار می شوند هیجان انگیز جلوه کند. قربانی روایت نیز به درستی، مردم فریب خورده و همچنین بسیجیانی هستند که در حال انجام وظیفه و دفاع اند. ضد قهرمان اصلی نیز در جای خود قرار گرفته و از راه دور و با طیب خاطر همنشین با عناصری چون قایق و زن و شراب در حال خراب کاری است. اما قهرمان واقعی در قلاده ها به تمامیت خود نائل نشده و به نیروی انتظامی و چند مأمور اطلاعاتی معدود فروکاسته شده است. به راستی آیا می توان نقش بسیج، مردم حزب اللهی و حماسه نه دی را در دفع فتنه کثیف 88 انکار کرد؟ قلاده ها می توانست از ساختار کلیشه ای یک فیلم پلیسی امنیتی خارج شود و فراتر از آن عمل کند. به نظر می رسد وسوسه قصه گویی سینمائی و خارج نشدن از ساختارهای قالبی کمی دست و پای مولف را برای به تصویر کشیدن قهرمان های واقعی بسته است.
قلاده ها در مجموع به خوبی از عهده وظیفه خود بر می آید. مقابله هنرمندانه با جنگ نرم دشمن را حتی در نام این فیلم نیز می توان دید. کارگردان در لفافه و بدون اینکه به طور مستقیم دشمنان نظام را سگ دست آموز غرب خطاب کند با استعاره ای به نام قلاده های طلا همین کار را می کند. در نقدها و نظرهایی که راجع به این فیلم منتشر شد کمتر مشاهده کردم که کسی از عنوان هنرمندانه و دقیق این فیلم ستایش کند. قلاده، علاوه بر اینکه بازنمایی نوعی مسخ شدگی و هدایت شدن از جانب دیگری است از آن رو که از ریشه ((تقلید)) است نمایانگر بی هویتی و بی فکری جماعتی است که به جای بازگشت به فکر و اندیشه و فرهنگ و هویت خود مقلد دشمنان بیگانه از خود شده اند و دشمن نیز به پاس این دست آموزی بر گردن آنها طلا آویز کرده است. اما این طلا گردنبند و مدالی ارزنده نیست بلکه کارکرد یک قلاده را دارد و تنها یک انسان ابله و مسخ شده می تواند قلاده بر گردن داشتن را با این بهانه که این قلاده از جنس طلاست به طاق نسیان بسپارد.
فیلم قلاده ها گرچه به صراحت وارد نقد این جماعت غربزده و مقلد غرب نمی شود که به راحتی فریب می خورند اما با برگزیدن عنوان درخشان خود در ناخودآگاه ما این عنایت را زنده می کند که با چه جماعتی مواجهیم. اگر افرادی که در آن خانه تیمی بر ضد نظام فعالیت می کردند قلاده هایی از جنس طلا داشتند نباید فراموش کنیم که دشمن پیاده نظامی نیز دارد که بدون هیچ جیره و مواجبی تنها با یک قلاده سبز به میدان می آید و برای کشور و نظام ایجاد هزینه و زحمت می کند.
این یادداشت برای نشریه دانشجویی داد و بیداد نگاشته شد
نوشته شده توسط :واژگون::نظرات دیگران [ نظر]